کیان جونمکیان جونم، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
نوژان جونمنوژان جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

کیان و نوژان

خبر...خبر...4

سلام به همه دوستای خوبم و پسر خوب خودم کیان بازم اومدم تا یه تعدادی از حرفات و هم در مورد نی نی کوچولو و هم موارد دیگه برات بنویسم .... تا خودتم یه روزی که خیلی هم دور نیست بخونی و لبخند روی اون لبای خوشگلت بشینه عزیزم دیگه کاملا حضور نی نی کوچولو رد درک کردی و منتظر دنیا اومدنشی بیشتر شبا که میام برات کتاب بخونم بعد از کتاب خوندن در موردش با هم حرف میزنیم و میبینم که دوستش داری و دلت میخواد زودتر دنیا بیاد حتی دستای کوچولوت و میزاری رو شکمم و با هر حرکتش کلی به وجد میای اما خوب یه فکرایی هم براش داری که منو میترسونه و اصلا اینکه اون خیلی کوچولو و آسیب پذیره رو درک نمیکنی .... که امیدوارم با به دنیا اومدنش و د...
23 دی 1393

پسرم بزرگ شده

سلام به پسر قشنگم و دوستای خوبم امیدوارم تو این روزای  زمستونی دلاتون گرم باشه و حالتون خوش... چند وقتیه احساس میکنم خیلی بزرگتر شدی و خیلی چیزا رو میفهمی پسر کوچولویی که اصلا نمیخواستم وارد دنیای بزرگترها بشه و همیشه حتی وقتی از چیزی سوال میپرسیدی کوتاه جوابتو میدادم و نمیزاشتم زیاد قاطی مسائل بزرگترها بشی، خدا رو شکر خیلی هم خوب جواب داد و تو همیشه به جای حرفای گنده زدن و قاطی بحث بزرگترا شدن مشغول بازی بودی و تو دنیای خودت غرق میشدی حالا بزار دیگران هی بچه هاشون و مثال بزنن که خیلی میفهمن و حرفای این مدلی و اون مدلی میزنن ... اصلا برام مهم نیست ... مهم اینه که تو حالا حالا ها وارد دنیای ما نشی.... من کیف میکنم ...
21 دی 1393

آتلیه 15/آذرماه/1393

  سلام به همه دوستای خوبم و پسرم امسال بعد دوسال که برای تولدت نرفته بودیم آتلیه جور شد که بریم و نتیجه اش شد این عکسا : و اینو هم بگم پسرم انقدر خوب همکاری کرد که خودمم باورم نمیشد!!!!!! کاش نصف این همکاری و تو خونه با من داشت ...
20 دی 1393

جشن تولد 5 سالگی

سلام به همه دوستای خوبم و پسر مهربونم بالاخره روز 11 دی برای اولین بار تو خونه خودمون برای پسرم تولد گرفتیم هر سال خونه مامانم یه جشن کوچولو داشتیم اما امسال فقط میخواستم کیان و خوشحال کنم و حتما هم تو خونه خودمون باشه و همین شد که با وجود اینکه اصلا شرایطم اجازه مهمونی گرفتن و بهم نمیداد تصمیم و عملی کردم همه چیزم گذاشته بودم به عهده خودش حتی انتخاب بادکنکای رنگی رنگی و یه کیک کاملا نامربوط و خلاصه فقط به خوشحال بودنش فکر میکردم و نه چیز دیگه!!!! حتی برای چسبوندن بادکنکا خودش نظر میداد و خلاصه که اولین بار بود که با یه چیزی غیر از اسباب بازی کیان و انقدر خوشحال میدیدم وقتی مامانم بادکنکا رو باد میکرد کیان با ذوق میدوید این طر...
13 دی 1393
1359 10 29 ادامه مطلب

مژده ای دل.....

اول از همه یه سلام به پسر مهربونم و خواهر کوچولوش و حالا سلام به همه دوستای خوبم دیگه داریم به دنیا اومدن نی نی کوچولو نزدیک میشیم و میخوام اولین پست مشترک کیان و خواهرش و بزارم... خیلی وقته مطالب این پست تو ذهنم میچرخه اما منظم نمیشد که بتونم بنویسمش و امیدوارم امشب به نتیجه برسه  اولین کاری که برای استقبال از دختر کوچولومون انجام دادیم خالی کردن یکی دو تا از کشوهای کیان بود که خیلی برام کار سختی بود هم از این جهت که خوب وسایلش و کجا بزارم هم راستش دلم نمیومد تعجب نکنید واقعا دلم نمیخواست یه دفعه کیان دنبال یه وسیله ای یه کشویی و باز کنه و ببینه وسایلش اونجا نیست!!!!!! به هر حال یکی از کشوهایی که کیان زیا...
9 دی 1393
2664 12 25 ادامه مطلب

آذر ماه 93

پاییز تمام شد دفتر زمستان را باز کن. برگ اولش را با کاغذی از جنس دلت جلد کن. صفحه به صفحه اش را با امید خط کشی کن، صاف و یکدست و یکدست. اینبار بهتر ورق بزن با احتیاط بیشتری نگهش دار شروع به نوشتن کن. اینبار کمی خوش خط تر بنویس. خط اول.......... به نام خدا سلام زمستان. امروز اومدم تا  تعدادی از عکسای آذر ماه و برات بزارم و به امید خدا بریم به استقبال یه زمستون پر برف و قشنگ و البته همینجا از خدا میخوام که اگر برفی اومد اونقدر حالم خوب باشه که بتونم با پسرم بریم برف بازی .     ...
4 دی 1393
1